English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6566 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suckle U کودک شیرخوار
suckled U کودک شیرخوار
suckles U کودک شیرخوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sucking U شیرخوار
sucker U طفل شیرخوار
suckles U پستاندار شیرخوار
suckled U پستاندار شیرخوار
suckle U پستاندار شیرخوار
suckers U طفل شیرخوار
fosterling U طفل شیرخوار فرزند خوانده
nurseries U محل نگاهداری اطفال شیرخوار
nursery U محل نگاهداری اطفال شیرخوار
bantling U کودک
it U ان کودک
toddlers U کودک نو پا
toddler U کودک نو پا
kinchin U کودک
babies U کودک
infant U کودک
infants U کودک
baby U کودک
child U کودک
chits U کودک
chit U کودک
tike U کودک
tyke U کودک
child development U رشد کودک
child law U حقوق کودک
child centered U کودک محور
child psychiatry U روانپزشکی کودک
suckling U کودک شیرخواره
feral child U کودک وحشی
child study U کودک پژوهی
day care center U مهد کودک
infantilism U کودک ماندگی
pediatrics U پزشکی کودک
schoolchildren U کودک دبستانی
schoolchild U کودک دبستانی
childproof U کودک ایمن
carrycots U صندلی کودک
rejected child U کودک مطرود
puerilism U کودک خویی
puerilism U کودک منشی
pedology U کودک شناسی
kid U کودک بچه
nurseries U مهد کودک
infanticide U کودک کشی
carrycot U صندلی کودک
babyish U کودک مانند
kidding U کودک بچه
child psychology U روانشناسی کودک
kindergarten U باغ کودک
kindergartens U باغ کودک
kidded U کودک بچه
nursery U مهد کودک
wolf child U کودک گرگ پرورده
pedometer U رشد سنج کودک
problem child U کودک مشکل افرین
pedimeter U رشد سنج کودک
eros U صورت کودک بالدار
backward child U کودک عقب مانده
child abuse U بهره کشی از کودک
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
suckling U کودک شیر خوار
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
toddler U کودک تازه براه افتاده
babe U کودک شخص ساده و معصوم
babes U کودک شخص ساده و معصوم
toddlers U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
toddling U کودک تازه براه افتاده
toddle U کودک تازه براه افتاده
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
Recent search history Forum search
1کودک کش
1اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com